تنهاترین
این جماعت از کار دنیا فقط گریستن را آموخته اند واین شهر فقط تماشا را.
آن لحظه که صدایشان کردی بی پاسخت گذاشتند و حالا که خود خاموش شده ای
برایت سینه زنان آه و ناله سر می دهند.
این است که قلب را می سوزاند و جگر را آتش می زند.
علی به ابوذر فرمود برو با صدای بلند اعلام کن:
تشییع جنازه فاطمه زهرا به تاخیر افتاده به خانه هایشان برگردند.
متفرق شدند!بهتر! جماعت بوقلمون صفت هر چه نباشند بهتر است.
مدینه در سکوت فرو رفت و کودکان یتیم علی در خویش...
زینب.....................................
چاره ای جز صبر نیست که اینان وارثان غم غربت تواند یا علی!
و حالا علی تنهاترین شد
نظرات شما عزیزان: